مهرورزی و مهرانگیزی؛ تنها سلوک آزادیِ جهان
شفقت و مهرورزی و مهرانگیزی، موهبتیست الهی؛
و خداوند، این موهبت را –تنها- نصیب دلهای آیینهگونِ بیزنگار و بیپیرایه میکند.
عشق -همچون گل سرخ- در خاکهای حاصلخیز روحی پاک میشکفد.
عشق، تنها گلیست که پس از شکوفایی، هرگز پژمرده نمیشود.
عشق، دل را عروج میدهد و به قلب ستارههای روشنِ معنا میبرد.
عشق، پرندهی جان را از قفس ترس و حسرت میرهاند و آن را در هوای خوب خدا به پرواز درمیآورد.
عشق، تنها آزادی دنیاست.
عشقی که در دامان آسمان زاده میشود، با هیچچیز ارضا نمیشود، مگر جاودانگی و بیمرگی. و اینگونه است که چنین عشقی جز در آستانهی حضرت رحمان، در برابر هیچچیز و هیچکس خاضع نیست.
عشق –این- پرندهی زیبا و خوشآوا- بیدریغ و هیچمضایقهای، با اینکه خویشتن را به دستان ما میسپارد، اما از زخمخوردن گریزان است.
آری: عشق، همان موهبت الهیست که بیمضایقه خوب است.
پس بیایید حریم و حرم عشق را پاک و چالاک نگاه داریم؛ در این روزها و روزگاران قحطیِ درد عشق!...
ز مُلک تا ملکوتش، حجاب بردارند/ هر آنکه خدمت جان جهاننما بکند
طبیعت عشق، مسیحادم است و مشفق؛ لیک/ چو درد در تو ببیند، که را دوا بکند؟! حافظ
عشق عشق خدائی با معنویت الهی در دنیای خدائی